متن استاتیک شماره 1347 موجود نیست
logo

وبسایت خبری علم خوان

دانشگاه علوم پزشکی تهران

درمان نوآورانه با سلول‌های بنیادی در آزمایش اولیه دیابت نوع یک نویدبخش است

پژوهشگران ایرانی در آنچه که ممکن است گامی مهم به سوی درمان‌های جدید برای دیابت نوع یک باشد، گزارش داده‌اند که پیوند «سلول‌های بنیادی مزانشیمی» (MSC) مشتق از مغز استخوان خود بیماران روشی ایمن برای درمان بیماران است و در صورت تجویز بلافاصله پس از تشخیص، مزایای متابولیکی و ایمنی‌شناختی دلگرم‌کننده‌ای را به همراه دارد.

به گزارش علم خوان، در دیابت نوع یک لوزالمعده شما هیچ انسولینی تولید نمی‌کند و این بیماری ممکن است ناشی از یک واکنش خودایمنی – حمله دستگاه ایمنی به سلول‌های بتای لوزالمعده تولیدکننده انسولین- باشد.

پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی تهران و پژوهشگاه رویان در یک کارآزمایی بالینی فاز اولیه - تصادفی، سه سوکور و کنترل شده با دارونما ، 21 بیمار 8 تا 40 ساله را که به تازگی (در طول شش هفته قبل) به دیابت نوع یک مبتلا شده بودند و هنوز مقداری تولید انسولین باقیمانده (اندازه‌گیری شده با پپتید C ناشتا)  داشتند، ثبت نام کردند.

یافته‌های کلیدی

یافته‌ها نشاندهنده ایمنی و اثربخشی این روش درمانی بود.

هیچ عارضه جانبی یا مرگ و میر عمده‌ای در گروه‌های درمان یا دارونما گزارش نشد. دو بیمار واکنش‌های موضعی خفیفی در محل تزریق (یکی در هر بازو) تجربه کردند. یک بیمار در طول تزریق کهیر درجه ۳ داشت که با درمان ضد التهابی برطرف شد.

نکته مهم این است که بیمارانی که پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروه دارونما، دوره‌های هیپوگلیسمی یا اُفت قند خون خفیف و متوسط ​​​​به طور قابل توجهی کمتری داشتند.

همچنین پس از ۱۲ ماه گروهی از بیمارانی دریافت‌کننده پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی در مقایسه با شروع بررسی و گروه دریافت‌کننده دارونما کاهش آماری معنی در میزان HbA1c یا هموگلوبین گلیکوزیله (که معیار کنترل درازمدت قند خون است) نشان دادند.

اما تفاوت در میزان قند خون ناشتا (FBS) و قند خون 2 ساعت پس از خوردن غذا میان دو گروه به میزان معنی‌داری نرسید.

همچنین میزان پپتید C (نشانگر ترشح انسولین باقیمانده) در گروه دریافت‌کننده پیوند روند صعودی داشت، اما در پیگیری یک ساله به تفاوت معنی‌دار آماری نسبت به دارونما دست نیافت.

سایر شاخص‌ها، مانند دوز انسولین خارجی و «شاخص ناپایداری» (تغییرپذیری قند خون) نیز تفاوت معنی‌داری را نشان ندادند.

یکی از جالب‌ترین نتایج، تغییر ایمنی‌شناختی مشاهده شده در گیرندگان پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی بود:

- میزان‌های سایتوکاین‌های ضدالتهابی اینترلوکین-۴ و اینترلوکین-۱۰ پس از پیوند به طور قابل‌توجهی افزایش یافتند

- در مقابل میزان سایتوکاین پیش‌التهابی TNF-α  پس از شش ماه به طور قابل‌توجهی کاهش یافت و حتی کاهش بیشتری تا ۱۲ ماه مشاهده شد؛ میزان اینترلوکین-۶ نیز کاهش یافت، هر چند این کاهش از نظر آماری معنی‌دار نبود.

- جمعیت سلول‌های T تنظیمی (CD4+ CD25+ FOXP3) در خون محیطی ظرف 48 ساعت پس از پیوند سلو‌های بنیادی مزانشیمی به طور قابل توجهی افزایش یافت و با افزایش بیان پروتئین FOXP3   نیز همراه بود.

این داده‌ها نشان می‌دهد که پیوند سلو‌های بنیادی مزانشیمی می‌توانند اثرات تعدیل‌کننده بر سیستم ایمنی اعمال کند، التهاب را کاهش دهد و تحمل را افزایش دهد و این پیامدها ممکن است به حفظ عملکرد سلول‌های بتای  باقی‌مانده تولیدکننده انسولین کمک کند.

این کارآزمایی همچنین نتایج بیمارانی را که سلول‌های بنیادی مزانشیمی را به طور زودهنگام (در سال اول تشخیص) دریافت کردند، در مقایسه با بیمارانی که این سلول‌ها را دیرتر (پس از یک سال) دریافت کردند، مقایسه کرد.

نتایج نشان دهد که تجویز زودهنگام سلول‌های بنیادی مزانشیمی در مقایسه با تجویز دیرهنگام آنها به کاهش قابل‌توجه HbAc  در ماه‌های 3، 6 و ۱۲ پس از پیوند می‌انجامد. همچنین میزان «پپتید C » در گروه تجویز زودهنگام در ماه‌های 3، 6 و 9 پس از پیوند به طور قابل توجهی بالاتر بود. بالاخره اینکه افزایش سایتوکاین‌های ضد التهابی و کاهش سیایتوکاین‌های پیش‌التهابی در گروه با تجویز زودهنگام بیشتر بود.

این مشاهدات قویاً نشان می‌دهد که مداخله زودهنگام مزایای بیشتری دارد - که مفهوم «پنجره فرصت» پس از تشخیص را تقویت می‌کند که در آن استراتژی‌های تعدیل‌کننده سیستم ایمنی ممکن است توده سلولی بتای قابل نجات بیشتری برای تاثیربخشی در اختیار داشته باشند.

«کیفیت زندگی»  (QoL)بیماران نیز که از طریق پرسشنامه‌های Diabetes QoL و SF-36 ارزیابی شده بود،بهبودی متوسط در گروه دریافت‌کننده سلول‌های بنیادی مزانشیمی را نشان می‌‌داد.

بالاخره اینکه این پژوهشگران تعامل درمان با سلول‌های بنیادی مزانشیمی با ورزش را هم ارزیابی کردند و یافته‌ها نشان داد که دریافت‌کنندگان سلول‌های بنیادی مزانشیمی که بیش از 3.5 ساعت در هفته ورزش می‌کردند، در مقایسه با افرادی که کمتر ورزش می‌کردند، میزان HbAc به طور قابل توجهی پایین‌تر و میزان پپتید C در به طور قابل‌توجهی بالاتری دارند.

این کارآزمایی به عنوان نخستین مطالعه تصادفی سه سوکور پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی در بیماران دیابتی نوع یک تازه تشخیص داده شده قابل توجه است. طراحی این بررسی با استفاده از سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان اتولوگ (گرفته شده از خود بیمار) و وسعت اندازه‌گیری‌های ایمنی‌شناختی یافته‌های آن را تقویت می‌کند.

همچنین مشاهده تغییر در محیط سایتوکاینی  و گسترش جمعیت سلول‌های T تنظیمی بینش مکانیسمی را علاوه بر بهبود بالینی فراهم می‌کند.

محدودیت‌های تحقیق

با این حال، این پژوهشگران به چندین محدودیت کارشان  اذعان می‌کنند:

  • اندازه نمونه کوچک است (۲۱ نفر) که قدرت آماری و تعمیم‌پذیری را محدود می‌کند.
  • از آنجا که همه بیماران در اوایل بیماری ثبت‌نام کرده بودند، به اصطلاح «مرحله ماه عسل» (یک بهبودی جزئی گذرای طبیعی) ممکن است برخی از یافته‌های مربوط بهبودهای متابولیک را مخدوش  کند.
  • پیگیری یک ساله برای مقایسه اصلی نسبتاً کوتاه است؛ دوام طولانی مدت بهبودی ناشناخته است.
  • این پژوهشگران فقط از دو تزریق سلول‌‌های بنیادی مزانشیمی استفاده کردند. بهینه‌سازی دوز، تجویز مکرر یا استفاده از سلول‌‌های بنیادی مزانشیمی آلوژنیک (گرفته شده از اهداکنندگان) ممکن است اثرات را افزایش دهد.
  • عوامل سبک زندگی (رژیم غذایی، سطح دقیق ورزش، استرس و غیره) به طور کامل کنترل نشده بودند.

این پژوهشگرانخواستار یک کارآزمایی بزرگتر مرحله سوم با تعداد بیماران بیشتر، پیگیری طولانی‌تر و تزریق احتمالی سلول‌های بنیادی مزانشیمی با دوز تکرارشونده برای ارزیابی بهتر دوام و فواید بالینی هستند.

پیامدها و چشم‌انداز

اگر در کارآزمایی‌های بزرگتر تکرار شود، درمان با سلول‌های بنیادی مزانشیمی می‌تواند نحوه درمان دیابت نوع یک تازه تشخیص داده شده را متحول کند. توانایی تعدیل خودایمنی، کاهش موارد افت قند خون یا هیپوگلیسمی، حفظ سلول‌های بتای باقیمانده و بهبود کنترل قند خون، مزایای این روش نسبت به جایگزینی ساده انسولین خواهد بود.

علاوه بر این، یافته‌ها تأکید می‌کنند که مداخله زودهنگام بسیار مهم است: درمان هرچه نزدیک‌تر به تشخیص، بهترین نتایج را به همراه دارد. هم‌افزایی با عوامل سبک زندگی مانند ورزش، بیشتر نشان می‌دهد که ترکیب سلول‌درمانی با مداخلات رفتاری ممکن است فواید را به حداکثر برساند.

در حالی که چالش‌ها همچنان پابرجا هستند (تعمیم‌پذیری، هزینه، موانع نظارتی، ایمنی بلندمدت، بهینه‌سازی دوز)، این مطالعه یک «اثبات مفهوم» قانع‌کننده ارائه می‌دهد و خوش‌بینی تازه‌ای را به چشم‌انداز درمان‌هایی که تاثیری بیش از کاهش قند خون دارند، به وجود می‌آورد- مدرمان‌هایی که ممکن است روند خود دیابت نوع یک را تغییر دهند.

 

منبع خبر:  https://stemcellres.biomedcentral.com/articles/10.1186/s13287-022-02941-w

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
متن مورد نظر خود را جستجو کنید
تنظیمات پس زمینه