رژیم سه دارویی افسردگی ناشی از استروئید را در موشها کاهش میدهد
یک مطالعه پیشبالینی نشان میدهد که ترکیب سه دارو - سیتالوپرام، بوپروپیون و لیتیوم - ممکن است به طور مؤثرتری با رفتارهای شبه افسردگی ناشی از قرار گرفتن در معرض مزمن گلوکوکورتیکوئیدها در موشهای نر مقابله کند.
به گزارش علم خوان، پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه آزاد اسلامی که نتایج این پژوهش را در ژورنال فارماکولوژی اروپا منتشر کردهاند، میگویند یافتههایشان میتواند تحقیقات آینده را در مورد درمانهای ضد افسردگی قویتر برای افسردگی مقاوم به درمان هدایت کند.
افسردگی یک اختلال پیچیده است و بسیاری از بیماران مبتلا به آن به درمانهای ضد افسردگی منفرد به اندازه کافی پاسخ نمیدهند. علاوه بر این، میزان بالای هورمونهای استرس (به ویژه گلوکوکورتیکوئیدها) در اختلالات خلقی نقش دارند.
پژوهشگران برای مدلسازی افسردگی اغلب از دگزامتازون (یک گلوکوکورتیکوئید مصنوعی) برای القای رفتار شبه افسردگی در جوندگان استفاده میکنند.
مطالعه حاضر بررسی کرد که آیا ترکیب سه داروی- سیتالوپرام (یک مهارکننده انتخابی بازجذب سروتونین SSRI) ، بوپروپیون (یک مهارکننده بازجذب نوراپی نفرین/دوپامین) و لیتیوم (یک تثبیتکننده/تقویتکننده خلق و خوی کلاسیک) - میتوانند به طور همافزایی اثرات افسردگیزای دگزامتازون را در موشها معکوس کنند یا کاهش دهند یا نه.
روش انجام تحقیق
موشهای نر در طول دورهای که برای القای پیامدهای شبه افسردگی (مانند تغییرات در رفتار، تحرک، شاید «بیتحرکی» در آزمایشهای شنای اجباری یا تعلیق دم) کافی بود، با دگزامتازون درمان شدند.
گروههای درمانی مختلف، تکدرمانی (فقط یک دارو)، ترکیبات دوگانه یا ترکیب سهگانه کامل سیتالوپرام، بوپروپیون و لیتیوم را دریافت کردند. از سنجشهای رفتاری (مانند آزمون شنای اجباری، آزمون معلق ماندن دم یا سایر مدلهای معتبر ناامیدی/فقدان لذت) برای تعیین کمیت فنوتیپهای شبه افسردگی و معکوس شدن آنها بوسیله درمانها استفاده شد.
پژوهشگران نه تنها رفتار، بلکه همبستگیهای بیوشیمیایی یا عصبی-شیمیایی بالقوه را نیز ارزیابی کردند .
یافتههای کلیدی
دگزامتازون در این بررسی به طور قابل اعتمادی تغییرات شبه افسردگی در موشها ایجاد کرد، که با مقالات پیشین در مورد اثرات خلقی ناشی از گلوکوکورتیکوئیدها مطابقت دارد.
تکدرمانیها (هر دارو به تنهایی) ظرفیت محدودی برای معکوس کردن تمام نقصهای رفتاری ناشی از دگزامتازون داشتند.
ترکیب دو دارو (سیتالوپرام + بوپروپیون، سیتالوپرام + لیتیوم یا بوپروپیون + لیتیوم) اثرات بهبود یافتهای نسبت به تکدرمانی نشان دادند، اما رفتار را در بسیاری از معیارها به طور کامل عادی نکردند.
ترکیب سه دارو (سیتالوپرام + بوپروپیون + لیتیوم) قویترین بهبود رفتارهای شبهافسردگی را ایجاد کرد و در بسیاری از موارد، معیارها را به سمت میزانهای گروه شاهد (که دگزامتازون دریافت نمیکرد) بازگرداند.
پژوهشگران این نتایج را به عنوان شواهدی برای «اثر همافزایی» تفسیر میکنند - یعنی این سه دارو با هم اثر ضد افسردگی بیشتری نسبت به مجموع اثرات تک تک آنها اعمال میکنند.
این پژوهشگران پیشنهاد میکنند که چنین رژیمهای ترکیبی ممکن است بر برخی از محدودیتهای درمانهای تکدارویی، بهویژه در مدلهایی که افسردگی «مقاوم» را شبیهسازی میکنند، غلبه کنند.
اهمیت و پیامدها
این تحقیق به افزایش علاقه به «پلیفارماکولوژی» یا رژیمهای چند دارویی در روانپزشکی، بهویژه برای مواردی که داروهای ضدافسردگی استاندارد شکست میخورند، کمک میکند. رویکرد سهگانه در اینجا سیستمهای عصبی-شیمیایی متفاوتی - سروتونین، نوراپی نفرین/دوپامین و سیگنالینگ درون سلولی یا محافظت عصبی (از طریق لیتیوم) - را هدف قرار میدهد که ممکن است به شیوهای مکمل عمل کنند.
با این حال، باید به چندین نکته توجه داشت:
- ترجمهپذیری: آنچه در مدل موشی مؤثر است، همیشه به درمان ایمن یا مؤثر در انسان منجر نمیشود.
- ایمنی و تحملپذیری: هر دوی لیتیوم و بوپروپیون خطراتی دارند (مثلاً پنجره درمانی باریک لیتیوم، پتانسیل بوپروپیون برای ایجاد تشنج)، به ویژه در ترکیب با هم.
- وضوح مکانیسمی: برای کشف چگونگی تأثیر ترکیب سهگانه بر نوروپلاستیسیته (انعطافپذیری عصبی)، تنظیم هورمون استرس، التهاب، عوامل نوروتروفیک یا سایر مسیرهای مرتبط، کار بیشتری لازم است.
- اعتبارسنجی بالینی: انجام کارآزماییهای بالینی انسانی برای ارزیابی اثربخشی، عوارض جانبی، مقدار تجویز دارو و طبقهبندی بیماران ضروری است.
نتیجهگیری
متخصصان روانداروشناسی ممکن است یافتههای این را به عنوان یک «اثبات مفهوم» پیشبالینی امیدوارکننده ببینند. این مطالعه با استراتژیهای موجود در افسردگی مقاوم به درمان همسو است، جایی که تقویت (مثلاً اضافه کردن لیتیوم یا ترکیب داروهای ضد افسردگی) رایج است. اما با ترکیب سه دارو از ردههای متفاوت دارویی پیشرفت بیشتری حاصل میشود.
اگر این همافزایی در مطالعات بیشتر ادامه یابد، ممکن است راههایی را برای «درمانهای کمکی» در افسردگی - بهویژه برای بیمارانی که به درمانهای تکی یا دوگانه مرسوم پاسخ نمیدهند – باز کند.
منبع خبر:
https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0014299925005345?via%3Dihub
ارسال نظر